کد مطلب:231733
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:210
علی بن خطاب
22 - علی بن خطاب كه از واقفیه بود گوید: در عرفه حضرت رضا علیه السلام را با چند نفر از عموزادگانش دیدم، علی بن موسی در نزدیك من توقف كرد، من
[ صفحه 790]
در آن حال تب داشتم و حالم بسیار بد بود، و تشنگی بر من غلبه داشت.
وی به یكی از غلامانش چیزی گفت كه من آن را درك نكردم غلام فرود آمد و مقداری آب آورد، آب را خورد و زیادی آن را بر سرش ریخت بار دیگر فرمود: این ظرف را پر از آب كن و به آن پیرمرده بده.
علی بن خطاب گوید: غلام آب را برایم آورد، و گفت: تب داری گفتم: آری گفت: از این آب بخور. من از آن آب خوردم و تبم قطع شد.
یزید بن اسحاق گفت: وای بر تو ای علی باز چه می گوئی و منتظر چه هستی؟
گفتم: ای برادر دست از ما بردار.